داريسداريس، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

ِِDaris

اولين دندون و اولين كلمه

الهي هر چي درد و غم و غصه هست ازت دور باشه ماماني. ديشب خيلي بي قرار بودي و زود زود بيدار ميشدي و همش گريه مي كردي من و بابايي فكر مي كرديم بخاطر اينه كه پشتت سوخته اينقدر بي تابي ، اخه براي اولين بار بود كه پشتت سوخته بود و قرمز مي شد ولي امروز كه خونه خاله طيبه بوديم و  وقتي داشتم بهت سيب مي دادم كه فهميدم با اون دندون كوچولوي كوچولوت داري گاز مي زني الهي مامان فدات بشه . ماماني تازه فهميد كه بي قراري شبونه گل پسرش  بخاطر اون دوتا مرواريد سفيدا بود. و همين امروز بود كه براي اولين بار و اولين كلمه  گفتي " دد ".(شش ماه و بيست و يك روزگي) عاشقتم ماماني. بهترينهاي دنيا تقديم به تو كه بهتريني   ...
28 دی 1391

اين روزها

ماماني سلام. اين روزها تو تازه وارد 7ماهگيت شدي و بايد غذا بخوري حسابي حال منو و بابايي رو مي گيري هيچي غذا نمي خوري هميشه بي قراري و ماماني خيلي كلافه شده . واقعا نمي دونم چيكار كنم اشك منو دراوردي شيطون و بلاي ماماني. هيچ كدوم از اين غذاهارو دوست نداري فرني، حريره بادوم، شيربرنج، سوپ، پوره هويج، پوره  سيب ،سرلاك، فقط يه كوچولو  پوره سيب زميني اونم بعضي روزها...   ...
18 دی 1391

تولد ياس كپلي

مامان جوني، ياس كپلي يكي از دوستاي شماس تو خارك، كه 4دي ماه 90 دنيا اومده تقريبا مي شه گفت 6ماه ازت بزرگتره . روز تولدش جنابعالي واكسن 6ماهگي داشتي منم كه به خاله طيبه قول داده بودم كمكش كنم بدقولي كردم و موندم خونه پيشت با بابايي چون حسابي تب كرده بودي و گريه مي كردي ولي خداروشكر تا شب تبت اومد پايين و ما تونستيم بريم تولد ياسي جون  اين عكسو گذاشتم كه ببيني هميشه برا دست هر كي كه نزديكت بود نقشه مي كشيدي كه بخوريش اين دفعه هم نوبت ياسي جون بود. ...
13 دی 1391

موهاي داريس

 اين روزا موهات خيلي زياد مي ريختن و تمام لباسات مويي بودن . دومين روز از 7ماهگيت بود كه با بابايي تصميم گرفتيم همه موهاتو بزنيم. خيلي بامزه  شدي الهي مامان فداي اون شكل ماهت بشه . اينم عكساي همون روز . ...
11 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ِِDaris می باشد